|
|
|
|
|
جمعه 10 مهر 1394 ساعت 20:15 |
بازدید : 15007 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم بایداین بار به غوغای قیامت برسم
من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟
طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم
سیب سرخی سر نیزه ست...دعا کن من نیز اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
--------------------------------------------------------------------
چه بگویم؟ نگفته هم پیداست غم این دل مگر یکی و دو تاست؟
به همم ریخته ست گیسویی به همم ریخته ست مدتهاست
هم به هم ریخته ست هم موزون اختیارات شاعری خداست
در کش و قوس بوسه و پرهیز کارمان کار ساحل و دریاست
نیست مستور آن که بد مست است چشم تو این میانه استثناست
خاطرت جمع من پریشانم من حواسم هنوز پرت هواست
از پریشانی اش پشیمان نیست دل شیدای ما از آن دلهاست!
هر کجا میروی دلم با توست هر کجا میروم غمت آنجاست
عشق سوغات باغهای بهشت عشق میراث آدم و حواست
---------------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر محمدمهدی سیار ,
اشعار محمدمهدی سیار ,
شعر ,
محمدمهدی سیار ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|